دقیقا با برقراری حکومت جهل ، و نادانی ولایت فقیه در ایران خرافه و خرافه گرایی هم در ایران نهادینه شد . البته این بدان معنا نیست که قبل از آن ما مردمی خرافاتی نبودیم اما برای اولین بار در تاریخ معاصر این حکومت بود که پرچمدار این گمراهی شد که تا به امروز برای حفظ نظام و بافتهای پوشالی آن در دستور کار حاکمیت قرار گرفته است . رسانه های دولتی هم که چون جیره خور و زیر مجموعه ی حکومت بودند بر آتش جهل و گمراهی دامن زدند . مساجد و تکیه ها و مکلا ها و حوزه ها کم بود که این حماقت بلا تشبیه را به عرصہ ی رسانه ای کشانیده و از آن به سود خود و حاکمیت بهره جسته اند . رشتند و بافتند و به خورد خلق الله دادند . از ازدواج با جن ، تا کودک حاصل از نطفه ی شیطان و آدمیزاد گرفته تا آب بزاق رسول الله و آداب شفا گیری از طریق ناله و زاری و دخیل بستن به گورستانها . اخیرا هم که یابو سواران حکومتی ، یابوهای بلاهت را به زیر ران کشیده اند و کشف کردند که زبان بهشت عربی و همانا زبان دوزخ عجمی و غیر عربی است . و البته ما هم که به منوال روال همیشگی و طبق مغلطه ی حماقت موروث باید تمامی خزعبلات این مردک رمال شیپورچی ی شارلاتان را باور کنیم . در همین فکر بودم که بی اختیار یاد داستان بسیار زیبای ( برتولت برشت ) افتادم که نقل آن خالی از لطف نیست . ''
دختر كوچولوی صاحبخانه از آقای "كی" پرسید: اگر كوسهها آدم بودند با ماهیهای كوچولو مهربانتر میشدند؟ آقای كی گفت: البته! اگر كوسهها آدم بودند ، توی دریا برای ماهیها جعبههای محكمی میساختند. همه جور خوراكی توی آنها میگذاشتند مواظب بودند كه همیشه پر آب باشند . هوای بهداشت ماهیهای كوچولو را هم داشتند . برای آنكه هیچگاه دل ماهیهای كوچولو نگیرد ، گاهگاه مهمانیهای بزرگ بر پا میكردند ، زیرا گوشت ماهی شاد ، از گوشت ماهی دلگیر، لذیذتر است . برای ماهیها مدرسه میساختند و به آنها یاد میدادند كه چهگونه به طرف دهان كوسهها شنا كنند . در آن هنگام درس اصلی ماهیها اخلاق بود ، کوسهها به آنها میقبولاندند كه زیباترین و باشكوهترین كار برای یك ماهی این است كه خودش را در نهایت خوشوقتی تقدیم یك كوسه كند . به ماهیهای كوچولو یاد میدادند كه چهگونه به كوسهها معتقد باشند و چهگونه خود را برای یك آینده زیبا آماده سازند ، آیندهای كه تنها از راه اطاعت به دست میآید . اگر كوسهها آدم بودند در دیارشان هنر هم بدیهتا وجود داشت از دندان كوسه تصاویر زیبا و رنگارنگی میكشیدند . در اعماق دریا نمایشنامههایی به روی صحنه میآوردند كه در آنها ماهیهای كوچولوی قهرمان ، شاد و شنگول به دهان كوسهها شیرجه میرفتند . به همراه نمایش، آهنگهای محسوركنندهای هم مینواختند كه ماهیهای كوچولو را بیاختیار به طرف دهان كوسهها میكشاندند . در آنجا بیتردید مذهبی هم وجود داشت كه به ماهیها میآموخت "زندگی واقعی در شكم كوسهها آغاز میشود" .
۱۳۸۹ آبان ۲۲, شنبه
اگر کوسه ها آدم بودند
برچسبها :
اگر کوسه ها آدم بودند،
برتولت برشت،
جمهوری اسلامی،
داستان،
فرهنگ و هنر
2 نظرها:
مسعود بهنود سلام رسوند
خیلی ممنونم
ارسال یک نظر