Add to Google Reader or 
Homepage

۱۳۸۹ شهریور ۲۰, شنبه

اصالت روزنامه نگاری از کریم پور شیرازی (شورش) تا شریعتمداری (کیهان)


سالیان پیش این ملک بالا زده روزنامه نگارانی داشت که در کنار استبداد حاضر به چاکری و آستان بوسی و بله قربان گفتن نبودند شرافت قلم را و حراست از قلم را با شال و قبای زربفت حکومت گران معاوضە نکردند . از مردم مینوشتند و نقد حکومت میکردند و به تکه نانی و قطعه شعرى راضی بودند . آری قلم بدست بودند ، نه قلم به مزد ! ملک الشعرای بهار ، فرخی یزدی ، میرزاده عشقی ، و ده ها روزنامه نگار و منتقد دیگر که یا جان خود را در این میان گذاشتند یا تبعيد و یا محبوس . اما شرافت باقی را با حیات و ممات فانی معاوضە نکردند عملە زور نگشتند ، که وای به روزگاری که هنر و قلم در کنار ظلم قرار بگیرد در مدح جنایت و خیانت بنگارد . در این باب به قدر کافی سخن گفته شده و نیازی به شرح و بسط آن نیست . اما در میان آن رونامه نگاران که تاریخ کمتر به آن پرداخته ، امیر مختار کریم پور شیرازی است . مدیر روزنامه شورش که در دوران کودتای ۲۸ مرداد به صف ملييون پیوست به صورت کاملا آشکارا نقد حکومت میکرد و از فساد دولتی و درباری ایراد میگرفت  . بارها به این موضوع اذعان داشت که بعد از چاپ هر شماره شهادتین خود را میگوید و حادثە ی تلخی را برای خود پیش بینی میکند . و سر انجام تمامیت خواهان که بقای خود را در نبودن او میدیدند بعد از فرستادن نامه ای تهدید آمیز و اتفاقاتی که منجر به چند ماه زندگی ی مخفیانه او شد دستگیرش کردند و به صورت غیر قانونی در دادگاه نظامی محاکمه اش کردند و در نهایت بعد از چند ماه قلم به مزدان حکومت در تیتر اول ننگ نامه های خود چنین نوشتند : کریم پور شیرازی در زندان خود سوزی کرد ! اما هیچ کس غیر از خودشان این خبر را باور نکرد . آری امروز هم بعد از گذشت چند دهه از مرگ کریم پور شیرازی هستند کسانی که حقیقت را فدای مصلحت اندیشی میکنند از خوی انسانی تهی گشته اند و جیره خور حکومت شده اند . به عنوان مثال حسین شریعتمداری نمونه ی بارز اینگونه گندم نما های جو فروش است که همواره بینی بر استان ظلم ساییده و همیشه سعی بر این داشته که خاک در چشم حقیقت بپاشد و وقایع را وارونه جلو دهد . شاید کمتر آزاده و آزادی خواهی باشد که از نوک خامه ی آلوده به ننگ وی در امان مانده است . آخر مگر میشود روزنامه نگاری آنچنان غرق در لجن زار ظلم شود که بتواند به این بیناموسی ی فرهنگی تن در دهد . این سوال را قبلا از فاضلی پرسیده و اینچنین جواب گرفته بودم که : اگر شریعتمداری باشی آری میتوانی . کسی که زمانی طولانی در بیدادگاه های رژیمی غیر انسانی ناخن بکشد ، اسیران را بازجویی نماید  و شب ها چماق بدست گیرد ، رفته رفته از درون فاسد میشود و تبدیل به ابزارجنایات میگردد که شاید خود هم نمیداند  که چه میکند . یا به قول حکایت سعدی : زاییدن کژدم با سایر جانوران فرق دارد . کژدم در شکم مادرش قرار میگیرد و آنچه در درون شکم مادر است میخورد و سپس شکم مادر را میدرد و بیرون آمده در دشت راه می افتد و آن پوسته ها که در خانه ی کژدم است از اݑر دریدگی شکم  مادر است . از حکومتی که درون آن نفس سعيدى سیرجانی بریده میشود و زید آبادی و سحر خیزش در زندان اوقات را سپری میکنند از این بیش چه انتظاری میتوان داشت . استبداد ، استبداد باز تولید میکند و با پول ، فاحشه گان مغزی و شریعتمداری ها را به بردگی میکشد و برای بقا ی  خود میکوشد . در سرزمین ما نه کریم پور ها به پشیزی ارزیدند و نه زید آبادی ها که دور در دست لجارگان بی سر و پا ست. و اما امروز به واقع وظیفه ی یک روز نامه نگار و منتقد چیست ؟ امروزی که طراران جای عياران را گرفته اند بر شماست که در انتقال خبر صحیح کوشا باشید و جای خالی کسانی که امروز بنا به هر دلیلی در میان ما نیستند را پر نمایید . نگذارید که فقدان آنها در جامه حس شود ، این رسالت تاریخی امروز بر عهده ی شماست و انتخاب هم با شماست یا کریم پور شیرازی باشید و راه شرافت روید و یا حسین شریعتمداری باشید و صفحه ی ننگی دیگر بر حافظه ی تاریخی ی ملتی اضافه گردانید . 
  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

0 نظرها:

ارسال یک نظر

 
ساخت سال 1388 کافه نادری.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده