زیرا مردی که از پس ِ انقلابی اسلامی بر سرزمینش فرمان می راند
آزادی ِ زن را در بند ِ حجاب می دید.
از گهواره تا گور
هیچکس حتی یکبار از او نپرسید:
"چیست دلخواه تو ؟ با روسری یا بی روسری؟"
گویی همه ی عمر جسدی بود لایق ِ گور.
.
.
شعر بالا ایمیل دریافتی بود که چندی پیش به دستم رسید ( نام شاعر فتح الله حسنی ) و بقدری تاثیر گذار بود که حیفم آمد دیده نشود ، و از طرفی خود زمینه ساز این شد که به دستاویز آن بشود اندکی در باب یکی از بزرگان شعر دوران معاصر که تاریخ کمتر به آن پرداخته قلم فرسایی کرد . بانو عالم تاج قائم مقامی متخلص به ( ژاله ) در سال ۱۲۶۲ خورشیدی متولد شد ، به عبارتی ۲ دهه قبل از پروین اعتصامی . با نگاهی اجمالی به تاریخ معاصر ، به راحتی میتوان فهمید هه همزیستان او در آن روزگار ، چه نگاه محدود و خفت باری نسبت به زن داشته اند . در دوران جوانی به صورت نا خواسته به عقد ( علیمرادخان بختیاری ) رفیق پدرش بنا به دلایل مصلحتی در می آید . خود او از این ازدواج با نام ( ازدواج سیاسی ) یاد میکند و سر انجام بعد از ۷ سال به جدایی می انجامد . سرانجام محتومی که بعد از آن پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد هم به آن دچار میشوند . اما نکته جالب توجه بین این سه شاعر در این است که اگر چه آنان در زندگی شخصی و زناشویی خود موفق نبودند ، و دست برقضا هر ۳ ازدواج به جدایی انجامید ، اما هر ۳ بنیان گذار مکتبی ساختار شکن و ضد مرد سالاری بودند که امروزه از آن به عنوان فیمینیزم یاد میشود . و اگر امروز صداهای آزادی خواهی و برابری طلبی بیش از هر زمان به گوش میرسد ، مدیون زحمات شیر زنانی است که از بیش از ۱۰۰ سال پیش تا به امروز به خاموشی نگرویده است . ( البته در این میان لازم است یادی هم از تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه ) هم کرده باشیم که در انجمن حریت زنان ( انجمن آزادی زنان ) همراه با میرزاده عشقی زحمات زیادی کشید . و از کتاب خاطراتی که از وی در دست است به به راحتی میتوان فهمید که او نیز چه رویاهایی برای آزادی زنان و حقوق آنها در سر داشته است . و اما امروز بذر امیدی را عالم تاج قائم مقامی در دلها کاشت ، جوانه زده و تا تحقق کامل برابری جنسیتی از حرکت نخواهد ایستاد . این حرکت به قدری متعالی و بزرگ بود که در طول این پروسه زمانی خیلی از انسانها را که روزگاری معتقد به برابری مرد و زن نبودند را هم به خود جذب کرده ، و آنها را مجاب کرده که در اندیشههای خود بازنگری کنند و سرانجام به این نظر برسند که همه انسانها ، فارغ از جنسیت ، نژاد ، رنگ ، زبان ، باهم برابرند و حقوقی مساوی دارند . اگر امروز خانوم زهرا رهنورد از برابری بیقید و شرط جنسیتی سخن میگوید ، که بسیار هم خوب است جایی بسی دریغ است که از بنیانگزاران این مکتب و پیشگامانش ، تقدیری و یادی نشود . که بدون شک بانو عالم تاج قائم مقامی ( ژاله ) یکی از آنهاست . و اینک نمونهای از شعر او :
بسته در زنجیر آزادیست سر تا پای من / بَردهام ای دوست و آزادی بود مولای من
گرچه آزادیست عکس بردگی در چشم خلق / مجمع آن هر دو ضد اینک دل شیدای من
چیست آزادی؟ ندیدم لیک میدانم که اوست / مرهمی راحت رسان بر زخم تن فرسای من
من نه مردم لیک چون مردان به بازار وجود / های و هویی میکند افسانه سودای من
پر کند ای مرد آخر گوش سنگین ترا / منطق گویای من، شعر بلند آوای من
من نه مردم لیک در اثبات این شایستگی / شور و غوغا میکند افکار مردآسای من
ای برادر گر به صورت زن همال مرد نیست / نقش مردی را به معنی بنگر از سیمای من
عرصه دید من از میدان دید تست پیش / هم فزون ز ادراک تو احساس ناپیدای من
باش تا بینی که زن را با همه فرسودگی / صورتی بخشد نوآیین طبع معنیزای من
از تو گر برتر نباشد جنس زن مانند توست / گو، خلاف رای مغرور تو باشد رای من
در ره احقاق حق خویش و حق نوع خویش / رسم و آیین مدارا نیست در دنیای من
پنجه اندر پنجه مردان شیرافکن زنم / از گری۱ چون سر برآرد همت والای من
باکی از طوفان ندارم ساحل از من دور نیست / تا نگویی گور توست این سهمگین دریای من
من به فکر خویشم و در فکر همجنسان خویش / گر نباشد؟ گو نباشد مرد را پروای من
گر به ظاهر ناتوانم لیک با زور آوران / کوهی از فولاد گردد خود تن تنهای من
زیردستم گو مبین ای مرد کاندر وقت خویش / از فلک برتر شود این بینوا بالای من
0 نظرها:
ارسال یک نظر