Add to Google Reader or 
Homepage

۱۳۸۹ مرداد ۲۵, دوشنبه

گفتگو با دکتر کوروش عرفانی

متن مصاحبه ( بوتیمار ) با دکتر کورش عرفانی عضو سازمان خود رها گران ایران به آدرس اینترنتی : http://khodrahagaran.org/Fa/ با سلام و درود خدمت دکتر کورش عرفانی عضو سازمان خود رها گران ایران . س : چندیست در ایران سبک نامه نگاری باب شده که راس قدرت حاکم بر ایران را هدف قرار میدهد ، نامه ها ی عماد الدین باقی ، احمد قابل ، عيسی سحر خیز ، تاجزاده و محمد نوریزاد . هدف از نوشتن این نامه ها چیست ؟ و آیا این نامه ها کمکی به اوپوزیسیون درون نظام و سلب مشروعيت از حکومت میکند ؟ جبهه مشارکت هم شکایتی را از سردار مشفق تنظیم کرده و در انا به بیان جزییات ورود غیر قانونی نیروها ی خودسر و سپاه پاسداران در کودتا ی انتخاباتی صحه میگذارد ، نظر شما در این رابطه چیست ؟ ج : با درود فراوان خدمت شما و شنوندگان عزیز. ببینید این رسم نامه نگاری در تاریخ مبارزات سیاسی ایران دارای سابقه هست ، و ما اگر به سال ۵۶ برگردیم میبینیم که جنبشی که در نهایت به انقلاب سال ۵۷ انجامید ، بر ا ثر چند نامه ا عتراضی بود که آنزمان از طرف حاج سید جوادی، بختیار، داریوش فروهر ، و امثال اینها منتشر شد و آغاز کار یک حرکت شد . این نامه ها معمولاً در فضا ها و...
فاز ها ی بهران سیاسی بروز میکند و اثر مستقیمی دارد بر زدودن مشروعيت از پیکره ی نظام سیاسی حاکم. به این معنا که صحبتها ی مندرج در این نامه ها معمولا بیانگر نارضایتی هایی است که به صورت طولانی مدت و در این قالب بروز میکند و افرادی که از شجاعت ، شهامت . و قدرت بیان برخوردار هستند می آیند و آنها را فرموله میکنند و به این ترتیب آن روند مشروعيت زدایی از حاکمیت را یا آغاز میکنند ، یا تشدید میکنند و یا حتی میبرند به سمت فاز نهایی خودش . به طور مثا ل اگر نگاه کنیم به این نامه ششم آقای نوریزاد میبینیم که این نامه که به نظر من در آن عنصر شهامت دیده میشه به خوبی بیان میکنه که علی خامنه ای به عنوان والی فقیه یعنی بالاترین مرجع قدرت در نظام سیاسی جمهوری اسلامی فاقد هر گونه ا عتباری در چشم کسانی هست که تا دیروز یاران نزدیک خود او بوده اند ، و به این ترتیب معنايی که از این استخراج میشه این است که وقتی این افراد به عنوان حلقه نزدیک به رهبری دیگر برایش مشروعيت و ارزشی قائل نيستند، چطور میتوان انتظار دا شت که مخالفانش ، یا لایه ها ی مختلف اجتما عی برای مقام ها يی مانند مقام والی فقیه ارزشی قائل بشوند. برای همین من احساس میکنم که این نامه ها را ما بایستی نمودی بدانیم از پایان مشروعيت سیاسی نظام جمهوری اسلامی . در دیدگاهی دیگر این مسئله همچنین بحران درون ساختاری حاکمیت را به نمایش میگذا رد به این مفهوم که نیروهایی که تا دیروز خودشان را متعلق به نظام میدانند ، امروز از طریق این نامه ها دارند این تعلق به نظام رو زیر سوا ل میبرند ، و دارند نشان میدهند که نظامی با این ماهیت نظامی نیست که آنها افتخار تعلق به آن را داشته باشن . و به همین خاطر با ر سیاسی این نامه ها از این حیث ارزشمند است که ضربه های آخر را به ویژگی یا خصوصيت مشروعيت نظام وارد میکند ، و بعد از اينکه اين مشروعيت در چسم کسا نی که برای نظام مشروعيت قائل بودند ، زدوده شد و به پایان رسید ، به نظر من فاز کنار گذاشتن مطرح میشود ، فاز غیر قانونی اعلام کردن نظام مطرح ميشود ، يعنی نخست مشروعيت زدايی رو داريم و دوم قانون زدایی رو به این معنا که جايگاهش ، حضورش اصولا زیر سوال میرود . وقتی رژیمی به اینجا میرسد ، دیگر جنبش ا جتما عی يا ا عتراضی که در داخل جامعه هست مانند جنبش سال ۸۸ برای کنار زدن این رژیم و حاکمیت دچار تردید و شک و وسواس نمیشود . چرا؟ چون تعييين تکلیف شده هست ، و به همین دلیل است که مثلاً اگر به شکایات این ۸ نفر از ا عضا ی حزب مشارکت اشاره بکنیم ، میبینیم که اینها می آیند و در کنار عدم مشروعيت ، عدم قانونیت دولت کنونی رو مطرح میکنند . تنه نکته ی که باید در نظر گرفت این است که این نامه ها و این شکایات ها ، در درون یک چهار چوبی دارد اینجام میشود که به نو عی يک پيام ضمنی رو دارد ، و اینجا است که ما باید دقت بکنیم ، و آن اینکه همچنان شاید این نامه ها و شکایات ها این توهم را دامن بزند که ، بله ، از طریق نامه نگاری یا از طریق شکایت قانونی و رفتن به پا ی مراجع قانونی میشود کاری کرد . این ممکن هاست که در آن بخش جامه یا اسمش را بزاریم نیروهای فعا ل جنبش که معتقد هستند بایستی زبان دیگری را برای کنار زدن و خلع قدرت حاکمیت در پیش گرفت شاید برای آنها ی مقداری توهم بر انگیز باشد و آن رادیکالیزم شان را کند بکند . اما در نهایت در یک روند تدریجی ی مشروعيت زدایی ، قانونیت زدایی و آماده کردن حاکمیت برای کنار زدن من فکر میکنم که این فعاليت ها ، نامه نگاری ها و شکایات ها ارزش کارکردی خودشون را داشته باشند ، نه ارزش قانونی ، نه ارزش عملی ، به خاطر اینکه توجهی به اینها نخواهد شد ، اما در دل یک فرایند بزرگتر هستند که من فکر میکنم لازمه ی خلع قدرت از حاکمیت جمهوری اسلامی قسمتش همین نامه های افشا کننده و شکایات ها ی اساسی هست که در حال حاضر دارد صورت میگیرد . س : همانطور که میدانید به دنبال افزودن نرخ مالیات از طرف دولت اعتصاباتی در اعتراض به این تصمیم در بازار تهران و شهرستانها از قبیل تبریز و اصفهان شکل گرفت ، به نظر شما این شکافی است که بین بازار، سپاه ، و دولت افتاده ؟ و این حزب موتلفه که در بازار هست هدفش در اختیار گرفتن بخش مستقل بازار از دولت و بدست آوردن منابع ما لی جدید است ؟ نظاره شما در این رابطه چیست؟ ج : ما باید این را بدانیم که نظام اقتصادی ایران نظامی هاست که از ان به عنوان نظام مافیا يی نام میبرند. به این معنا که مافیای ها ی قدرت بخش های مختلف و فعاليت های مختلف رو در اختیار دا رند و سعی ميکنند که با روش های قانونی و غیر قانونی فعاليت های خودشان را ببرند به سمت سود دهی و کسب در آمد های کلان . ۴ مافیا را ما میتوانیم در دل نظام اقتصادی شناسایی کنیم . ۱ مافیای ی ولی فقیه ۲ مافیای ی بازار ۳ مافیای ی اقتصادی سپاه پاسداران ۴ و در نهایت آن چیزی که از با نام مافیای ی رفسنجانی یا شبکه رفسنجانی و میانه رو ها نام میبرند ازش . جناح اصلاح طلب هم فعاليتها يی در زمان خاتمی داشتند که اما به سرعت در بعد از روی کار آمدن احمدی نژاد تا ر و مار شد . این ۴ گزینه ما میبینیم که چگونه سپاه پاسداران بعد از کنار زدن اصلاح طلبها از عرصه اقتصادی میرود سراغ شبکه رفسنجانی و این عناد و دشمنی که شما ملاحظه ميکنيد بين هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد ناشی است از برخورد دو مافیا هست که سعی دارد دفا ع بکند مافیای ی رفسنجانی عرصه که روی آن کنترل ۲۰ ، ۲۵ ساله دارد ، و سپاه پاسداران که خواهان بدست گرفتن این کنترل هستش . حال تصور بکنید یکی از این مافیای ها که سپاه پاسداران باشد مسئولیت اداره دولت را هم بر عهده دارد به عبارت دیگر می بایستی از در آمد های دولتی استفاده بکند ، هم برای منافع خود هم برای تامین منافع سایر مافیا ها و هم می بایستی هزینه های دولت را تامین بکنن ، حقوق کارکنان دولت ، و سرمایه گذاری های اندکی که لازم هاست را انجام دهد . در چنین شرایطی ، از آنجا که نظام ، نظام مافیا یی هست، تصور بکنید که سپاه پاسداران که با مدیریت پادگانی خودش اقتصاد ایران را به مرز فروپاشی و ور شکستگی اقتصادی کشانده ، به یک جا يی رسیده که عملاً نیاز دارد به اینکه بر ثروت ها ی موجود در جا معه چنگ بیاندازد . یکی از این ثروت ها بازار هست . که قسمت عظيمی از فعاليت بخش خصوصی را در خود ش خلاصه کرده ، همین هیات موتلفه ی که ازش اسم بردید ، نمود این ا قتصاد بازاری هست ، مافیا ی بازاری هست ، و امروز دیگر جایی باقی نمانده بعد از تخليه صندوق ذخیره ارزی ، بعد از به پایان رساندن درآمدها ی بیکران نفتی در طول ۴ سال گذشته ، بعد از به فقر نشاندن قشر ها و لای ها ی متوسط جا معه ، بعد از فشار آوردن به قشر ها ی بسیار سنگین بر قشر ها ی محروم و به خصوص طبقه کارگری ، امروز یگانه جایی که در آن ثروت یافت میشود که سپاه پاسداران ، به عنوان دولت مدار برود سراغ آن و برای هزینه ها ی دولتی ، که عدم تا مين آن میتواند به شورش ها ی اجتما عی منجر بشود ، باره ی خودش یک منبع ی درآمد پیدا بکند ، جایی نیست جز بازار . به همین دلیل است که مسئله مالیات اصولا در یک نظام اقتصاد مافیا يی معنايی ندرد ، برای اینکه مافیا ما لیات پرداخت نمیکند ، اما اگر دولت احمدی نژاد آمده و موضوع را تا این حد جدی دارد دنبال میکند به خاطر نیازی هست که دارد . صندوق ها ی دولت خالیست و از طرفی هزینه ها رو به گسترش هست. هزینه ها ی اطلاعاتی ، امنیتی ، نظامی ، انتظامی از یک طرف ، به عنوان بودجه لازم برا ی حفظ نظام ، اما از طرف دیگر نیاز های مبرم اقتصادی اجتماعی که میبایستی حد اقل ها را برای جامعه تا مين بکند ، تا از یک انفجار اجتماعی ، شورش اجتما عی جلوگیری بشود . نتیجه اینکه سپاه پاسداران که در قالب دولت احمدی نژاد بروز میکند ، چاره ی ندارد مگر اینکه برود به سمت بدست آوردن بخشی از ثروت ها ی با زار و تزریق آن به دستگاه دولتی در جهت چرخاندن چرخ ها ی ماشین دولت . و اینجا ما شاهد مقاومت بازاری ها هستیم ، ا عتصاب آنها را دیدیم ، و در حال حا ضر تنش ها ی فراوانی وجود دارد و من بر این باور هستم که از آنجایی که دولت احمدی نژاد حق انتخابی دیگری ندارد ، برا ی تامین منابع ما لی برا ی خودش ، ما شاهد گسترش و افزایش تنش ها بین بازار و سپاه خواهیم بود ، تا جای که برای من شخصا قابل پیش بینی هست که در ماه ها ی آینده این مساله به برخورد ها ی فیزیکی در بازار هم منجر بشود . این امری هاست که در طول هفه ها ی آینده هم اگر موافق با شيد ، دنبال خواهیم کرد و سیره تحول آنرا از نزدیک خواهیم دید . س : به عنوان آخرین سوال ، موضوعی که امروز در اکثر محافل سیاسی مطرح میشود این است که : اگر جنبش سبز ایران را راه گذار به دموکراسی بنامیم ، در مدت ۱ سالی که از عمر این جنبش میگذرد ، چه دست آورد هایی داشته است ؟ و چه کمبود ها يی ؟ و اگر این جنبش در ادامه راه خودش را به چه ابزارها يی مجهز کند ، راه حصول به دموکراسی را هموار تر میسازد ؟ ج : اجازه بدهید با نکات مثبت آغاز کنیم . بزرگترین دستاورد جنبش سبز این بوده که پتانسیل پویا يی جامعه را يعنی توان بالقوه برای ایجاد پویا يی اجتما عی و سیاسی در درون جا معه را تبديل کرد به توان با الفعل . این بزرگترین دستاوردش بود ، يعنی آن چیزی که انباشته شده بود شا ید در حدود ۱۰ یا ۱۵ سا ل درون جا معه و بطور مشخص بعد از قیام دانشجویی ۱۸ تیر ۱۳۷۸ ، آن چیزی را که جمع شده بود به عنوان پتانسیل حرکت آفرینی ، جنبش سبز در خرداد ۱۳۸۸ این غول را به قول معروف از شیشه آزاد کرد ، و این دینامیزم به راه افتاد . اما از آنجایی که این دینامیزم در ابتدا ی راهش بود نتوانست در همان ۱ سال اول کره خودش را انجام بدهد و این دستیابی به دموکراسی را ما به عنوان کنار زدن حاکمیت استبدادی جمهوری اسلامی داشته باشیم . پس اینجا می آییم روی کمبود ها نه نقاط منفی ، کمبود ها يی که جنبش سبز دارد . کمبود اول نبود یک هدف مشخص تعریف شده در درون جنبش بود ، يعنی از همان ابتدا که این جنبش به راه افتاد باره ی اعتراض به تقلب انتخاباتی ، نتوانست مشخص کند که آرمان و هدفش چیست . آیا صرفا لغو انتخابات است؟ آیا پایین کشیدن دولت احمدی نژاد است ؟ آیا به ریاست جمهوری رسیدن میر حسین موسوی است ؟ و با شعار متره شد بر عليه دیکتاتوری و ولی فقیه ، و از اینگونه مسائل . پس ببینید ، اولین نیاز جنبش این است که هدف خودش را مشخص کند ، آن جایی که میخواهد به آن برسد را معلوم کند که آیا اصلاحات در دل نظام کنونی را میخواهد ؟ آیا کنار زدن نظام کنونی را میخواهد ؟ این بایستی تعیین تکلیف شود که فعالان جنبش بدانند که سقف مبارزاتی ی شان تا کجا هاست . دوما وقتی این هدف تعیین شد ، برای دستیابی به آن نیاز به مدیریت وجود دارد ، من از کلمه مدیریت و نه رهبری استفاده میکنم چون جامعه ايرانی در شرایطی قرار دارد که از لحاظ رشد فرهنگی و اجتما عی که دیگر نمیتواند مدلها ی رهبری سنتی را ، بطور مثال رهبری فردی یا کاریزماتیک رو قبول بکند . بنابرین نیاز هاست که ما راجع به اینکه چگونه میتوان نیروها و پنتانسیل درون جامعه را مدیریت کرد برا ی دست یابی به این هدف ، از آن صحبت بکنیم که در بهترین حالت میتوانیم از کلمه رهبری جمعی نام ببریم . اما عنصر سوم که به نظر من عنصر حیا تی و تعیین کننده هست در این میان ، مسئله سازماندهی هست . کمبود سازماندهی بود که به ما اجازه نداد در ۱ سال گذشته از فرصتها ی متعددی که بوجود آمده ، از جمله از فرست ۲۵ خرداد ۱۳۸۵ و حضور ۳ میلیون نفری جمعيت معترض در تهران استفاده بهینه بکنیم و آن را بتوانیم تبدیل کنیم به یک حرکتی که تعیین تکلیف بکند در واقع بین نظام و جامعه و مردم . و برای همین است که من فکر میکنم که هر زمانی را که ما در نظر بگیریم به عنوان زمان باز زایش یا نو زایش جنبش فعا ل شدن دوبا ره مردم در صحنه ، میتواند همین روز قدس باشد در آخر ماه رمضان ، به نظر من حتما بایستی تاکید بشود روی عنصر سازماندهی ، يعنی نیروها ی اجتما عی از حالت پراکنده و متفرق خودشان در بیایند تبدیل بشوند به مجموعه ها ی کوچکی که در زمان حرکت در روزها ی مناسب ، در وقت مناسب به عنوان مجموعه ها ی پراکنده و جدا از هم اما هماهنگ و همسو می آیند و در قالب یک حرکت به همدیگر می پیوندند و کار خودشان را انجام میدهند ، و این نمیتواند به صورت شانسی و تصادفی انجام بشود ، چنانچه فرصتهای متعدد جنبش در ۱۳۸۸ نشان داد که چنین امری به صورت تصادفی نا ممکن هست . یک طریق وجود دارد که میتوان بهش امیدوار بود و آن خود سازماندهی ی نیروها ی اجتماعی هست از طریق بدست آوردن اطلاعات و آموزش ها ی فن خود سازماندهی و بعد جرات ، شهامت ، و اراده اجرا ی این دانش و آموزش خودسازماندهی را در عرصه ها ی دانشجویی ، کارگری و معلمان ، کارمندان ، بیکاران ، و جوانان و غیره داشتن و تبدیل کردن این نیروی میلیونی معترضین در سراسر کشور به یک نیروی کم یا بیش منظم و سازمان یافته که قادر هاست در سره بزنگاه وارد صحنه بشود و کار را از آنجایی که دارا ی یک هدف مشخص هست به سر انجام برساند و موفقیت خودش را بدست بیا ورد . هر کدام از اینها دارای جزییاتی هاست که شیاد در مصاحبه های بعدی بتوانیم اینها را باز کنیم و توضیح بدهم .//  سپاسگزارم از شما جناب دکتر عرفانی عضو سازمان خود رها گران ایران از وقتی که در اختیار ما گذاشتید .

  • Digg
  • Sphinn
  • del.icio.us
  • Facebook
  • Google
  • Furl
  • Reddit
  • StumbleUpon
  • Donbaleh
  • Technorati
  • Balatarin
  • twitthis

0 نظرها:

ارسال یک نظر

 
ساخت سال 1388 کافه نادری.قدرت گرفته با بلاگر تبدیل شده به سیستم بلاگر توسط Deluxe Templates. طراحی شده بوسیله Masterplan. . بهینه شده برای سیستم فارسی مجتبی ستوده